شهدا، راه بی پایان ابدیت اند..
شهدا با شهادت خود، ابدیت را برگزیدند و با انسانیت بشریت را آزاد کردند. آنها با جان خود، فدای انسانی کردند که ما امروز هستیم و به ما نشان دادند ارزش واقعی زندگی در ایثار و خدمت به دیگران است.🥀🕊️🕊️
شهدا با شهادت خود، ابدیت را برگزیدند و با انسانیت بشریت را آزاد کردند. آنها با جان خود، فدای انسانی کردند که ما امروز هستیم و به ما نشان دادند ارزش واقعی زندگی در ایثار و خدمت به دیگران است.🥀🕊️🕊️
فلسطین…🌿🌿🌿
وقتی به این کلمه فکر میکنم، میبینم فقط یک حرف و یک نام نیست،
بلکه کلمهای به وسعت آزادگی است،
کلمهای که تنها صبر و مقاومت را در دلهای مظلوم جای داده است.
هر گوشهاش فریاد ایستادگی است،
و هر سنگ و خاکش، پیامآور امید و عدالت.
فلسطین، تو بیش از یک سرزمین، تو قلبی هستی که هیچ ظلمی نمیتواند خاموشش کند.
سلام گل نرگس،
هر بار که عطر تو را میبویم، یاد امام زمانم میافتم،
و دلم فریاد میزند برای او،
برای مولایی که نبودنش دلتنگی منتظران را دوچندان کرده است.
ای کاش بیایی و جهان را پر از نور و عطر نرگس کنی،
دلهای خسته را آرام کنی،
و چشمهای منتظر را با نگاهت روشن گردانی.
منتظرت هستیم، ای نور ازلی،
تا با آمدنت، شبهای تار پر از روشنایی شوند
و زمین و زمان لبریز از امید گردد.
#وصیت_شهید :
🤏از #جنگ_نرم غافل نشوید. جنگ نرم ، مَرد میخواهد محکم و استوار ، شاید گلوله و ترکشی نباشد ، اما طوری ذهنت را هدف گرفتهاند که حواست نباشد خوردی.
اگر فشنگت بزنند میشوی الگو ، مایه افتخار اما اگر نیرنگت بزنند چه…؟!
خواهرم ، برادرم ! خیلی حواست به سنگرت باشد چادرت ، غیرتت ، ایمانت ، درست همه و همه را هدف گرفتهاند ؛ همه را.
دشمن جنگ نرم را از جنگ سخت جدیتر گرفته است ؛ مبادا تو به بازی بگیری که باختهای ؛ فرهنگ تو ، ایمان تو ، عقیده تو ، همه و همه برای توست و دشمن فقط به فکر گرفتن آن از توست…ایمانت را ازت بگیرند چه چیزی دیگر داری؟ خیلی حواست باشد.
دشمن تو جلوی خدای خودش ایستاد چه برسد به تو.
جنگ نرم ، جنگ نرم ، جنگ نرم… را جدی بگیرید…
#شهیدمحسن_حججی
گل نرگس، سلام
هر صبح که بیدار میشوم، قبل از اینکه خورشید سر بزند، چشمم دنبال یک گل نرگس میگردد.
گل نرگس برایم فقط یک گل نیست… بویش، عطر انتظار میدهد؛ مثل نسیمی که از کوچههای مدینه تا دل من رسیده باشد.
میگویند گل نرگس، یادگار غربت امام زمان (عج) است. ساقهاش باریک است اما قامتش بلند؛ مثل قلب منتظری که در تنگی دنیا ایستاده اما خم نشده.
هر وقت نرگس میبینم، با خودم میگویم:
«آقا جان… شاید همین امروز بیایی.
شاید این گلها، خبر آمدنت را میآورند.
شاید این عطر، بوی قدمهای توست.»
گل نرگسها زود پرپر میشوند، اما امید من به آمدنت نه…
تا روزی که در کوچههای شهرم صدای تو بپیچد و من، با هزار شاخه نرگس، به استقبالت بیایم.